- ۲۴ آذر ۱۴۰۳
- کد خبر 12390
به گزارش بازارچه مرزی: وقتی قرار شد که در مورد عملکرد دولت اصلاحات در خصوص مناطق دور از مرکز و بهخصوص مناطق مرزی مصاحبهای انجام شود، اولین گزینه «عبدالله رمضانزاده» بود که با روی باز درخواست مصاحبه را پذیرفت. رمضانزاده در دولت اول محمد خاتمی استاندار کردستان و در دولت دوم، دبیر و سخنگوی هیئت دولت بود. در واقع از معدود دولتمردان محسوب میشود که پست حساس و مهمی در دولت داشته است.
البته باید گفت در شرایطی مسئولیت دولتی داشت که جامعه مرکزنشین ایران در دهه ۷۰، اطلاع چندانی از مناطق مرزنشین نداشت؛ اولین تصویر از کولبرها و زندگی مرزنشینها را فیلم سینمایی «زمانی برای مستی اسبها» به جامعه نشان داد که با حمایت رمضانزاده ساخته شده بود و در همان دولت برای نخستینبار جشنواره نجوم در غرب کشور برگزار شد. پس از آن کمکم فضای امنیتی و مسدود مناطق مرزی غرب کشور باز و بازارچههای مرزی شروع به فعالیت کردند.
باز شدن فضا نوید رونق اقتصادی و بهبود شرایط زندگی مرزنشینها در سالهای بعد را میداد، اما امروز پس از گذشت بیش از دو دهه، به جای رونق اقتصادی شاهد مافیای بزرگ قاچاق کالا و بهرهگیری از نیروی کار این مناطق و در نتیجه گسترش پدیده کولبری و سوختبری هستیم، در حالی که شرایط اقتصادی مرزنشینها چندان تغییری نکرده است. با رمضانزاده در مورد دلایلی که به این شرایط منجر شد و موانع پیشرفت مناطق مرزی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید. این گفتوگو در شماره سوم مجله سکنج منتشر شده است.
*درست است ولی خیلی کلی است. اگر سند ملی مناطق مرزی را داشتیم بهتر نبود؟
خیر سند بالادستی باید باشد تا سند پاییندستی تنظیم شود و برنامه چهارم نسبت به مناطق مرزی جهتگیری داشت. منتها همانگونه که گفتم، نگاه سنتی به مرز باید تغییر کند. از سیستان و بلوچستان هر کالایی به تهران برسد، گران تمام میشود؛ بنابراین سود نخواهد داشت. باید نگاهمان به بیرون از مرزها باشد. محور صنعت و کشاورزی مناطق مرزی ما باید صادراتمحور به مناطق اطراف باشد. تا زمانی که نگاه صادرات نقاط مرزی به مناطق داخلی است، به هیچوجه تأمین هزینههای این مناطق امکانپذیر نیست.
*چقدر به لحاظ تحقیقاتی در مناطق مرزی غنی هستیم؟
مطالعاتی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب انجام شده، نشان میدهد که باید به مناطق مرزی کشور توجه داشته باشیم. اینکه گفته میشود در سواحل جنوب باید ۲۵ تا ۳۵ میلیون نفر جمعیت ساکن میشدند به خاطر همین بوده، در صورتی که ما ساکنان این مناطق را به مرکز منتقل کردهایم.
*بعد از دولت احمدینژاد دولت آقای روحانی چقدر تحولگرا، خلاق و ادامهدهنده سیاستهای قبلی در موضوع سرمایهگذاری در مناطق دور از مرکز بود؟
راستش نمیدانم. چیز خاصی از دولت آقای روحانی ندیدم؛ یعنی یکسری پروژهها را شروع کردند، مثل گازرسانی به سیستان و بلوچستان که هنوز به نتیجه نرسیده یا خط لوله صلح که به بیرون نگاه داشت و میتوانست یک نگاه تحولی باشد که آن هم متوقف شد. البته فراموش نشود که دست دولتها در رابطه با سیاستهای مناطق اهل سنت و اقوام خیلی باز نیست.
*آیا دولت با رویکرد اصلاحات نباید این باور را در جامعه و سیستم حکومتی به وجود بیاورد که وقتی ادبیات ملیگرایی را بر عهده گرفته است، پس میتواند پروژههای ملی را با قدرت بیشتر دنبال کند؟
این اتفاق در دولت اصلاحات رخ داد. وقتی از کردستان بیرون آمدم، ۶۰ درصد مدیران و ۹۰ درصد رؤسای ادارات بومی بودند؛ یعنی امکان بهکارگیری اینها را داشتیم. در دولت دوم اصلاحات آقای بایزید مردوخی را که اقتصاددان مطرحی هستند، بهعنوان رئیس کمیسیون زیربنایی دولت منصوب کردم؛ تا امکان برنامهریزی برای صنایع وجود داشت، کارهایی شروع شد، اما نیمهکاره ماند.
*بله ولی هیچوقت جامعه متوجه نشد!
درست است، چون نمیتوان درباره این مسائل تبلیغ کرد؛ اگر تبلیغ میکردیم، برعکس اقدام میشد. دیدیم که برای منشی هیئترئیسه مجلس از استان کردستان چه بلوایی به پا شد.
*محدودیتهایی که اصلاحات از هر طرف داشت، مانع برخی اقدامات شد؟
قطعاً؛ ببینید دولت نمیتواند بهتنهایی کار کند، باید کلیت نظام تصمیم بگیرد و این تصمیم هنوز گرفته نشده است.
*اگر قرار باشد مجدداً در دولت تصمیم بگیرید، راهکار شما چه خواهد بود؟
گسترش روابط با کشورهای همسایه، توجه به اقتصاد صادراتمحور مناطق، توزیع عادلانه امکانات ملی در سطح کشور و تبعیض مثبت با نگاه به استانهای کمبرخوردار. در واقع راهی جز این نداریم. تا زمانی که جنس وارداتی این کشور قاچاق محسوب میشود و عوارض گمرکی دارد، این مشکل را خواهیم داشت، زیرا امکان سوءاستفاده دلالان بزرگ را فراهم میکنیم. کولبری یک راهحل موقت است، نه جایگزین شغل پایدار. باید با آن کنار آمد تا امکانات رشد اقتصادی فراهم شود.
*دلیل دورافتاده بودن بعضی از این مناطق چیست؟ بعضاً مواردی داریم که روستایی حتی مدرسه ندارد یا بسیاری از آنها فارسی نمیدانند!
علت این است که امکانات ملی بر حسب نیاز توزیع نشده، بر اساس سوددهی توزیع شده است.
*در استانهای دور از مرکز که تولیدی نداریم، پس چگونه اقتصاد آنها باید صادراتمحور باشد؟
اگر قبول داشته باشیم که اقتصاد باید مبتنی بر صادرات باشد، باید یکسری کارخانه صنایع تولیدی در این مناطق ایجاد کنیم، منتها صادرات آنها در داخل کشور سود ندارد؛ زیرا یک کارخانه مثلاً پیچسازی در سنندج نمیتواند با یک کارخانه مشابه در اصفهان یا شیراز رقابت کند؛ چون فاصله زیاد است و هزینه حملونقل بالا میرود؛ به همین دلیل هدف صادرات این مناطق باید کشورهای همسایه باشند. کما اینکه یک کارخانه تولید آبمعدنی در سقز ایجاد شده و همه تولیدات خود را به کردستان عراق صادر میکند. در حقیقت این مناطق اینگونه میتوانند تولید رقابتی داشته باشند، اگرچه تولید برای داخل کشور رقابتی نیست.
*چگونه میتوان اقتصاد را از سیاست جدا کرد؟
نمیتوانیم اقتصاد را از سیاست جدا کنیم.
*پس چطور میتوانیم اقتصاد را تقویت کنیم؟
باید سیاست را اصلاح کنیم. سیاستگذاری اقتصادی باید اصلاح شود و فارغ از جنبههای تبعیضی به همه مناطق ایران نگاه کنیم. غیر از این راهی نیست. اقتصاد تابعی از سیاست است. اقتصاد ملی نیز همین است، تا مشارکت اقتصادی تأمین نشود، اقتصاد تأمین نمیشود.
*این اقلیتها در مجلس نماینده دارند، پس چرا اتفاق مثبتی برای آنها رخ نمیدهد؟
بهنسبت جمعیت تعداد آنها بسیار کم است و رأی آنها بُرد ندارد. مصداق اینکه میگویم مشارکت در نظام سیاسی مرکز میتواند تحولآفرین باشد؛ مانند کرمان قبل از انقلاب و کرمان بعد از انقلاب به خاطر وجود آقای هاشمی در ریاستجمهوری، یزد قبل از آقای خاتمی و یزد بعد از آقای خاتمی، لرستان بعد از ریاست مجلس آقای کروبی و بعد از ریاست مجلس آقای کروبی است. این موارد نشان میدهد به میزانی که در مدیریت مرکز مشارکت دارید، توسعه منطقه شما بیشتر خواهد بود؛ اصفهانیها در کل کشور این نقش را برای اصفهان بازی میکنند. به این دلیل باید مشارکت در سیاستها وجود داشته باشد و سیستم سیاسی مرکزی هم مشارکتپذیر باشد؛ از اقلیتهای قومی، اقلیتهای مرزی و جمعیتهای مرزنشین.
https://bazarchemarzi.com/?p=12390