×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

لوله‌های چند میلیون دلاری همچنان بلاتکلیف‌اند/ سیستان و بلوچستان باید سیاست‌گذاری جامع در زمینه آب‌های مرزی خود داشته باشد

به گزارش بازارچه مرزی؛ اگر دیپلماسی آب را که در این سال‌ها یا وجود نداشته و اگر هم داشته، بی‌اثر بوده، در نظر نگیریم، به طرح‌ها و پروژه‌های نیمه‌تمامی می‌رسیم که بودجه‌های کلانی به آنها اختصاص داده شده؛ بی‌آنکه مردم محلی از آنها منتفع شوند.

آخرین نمونه این پروژه‌های نافرجام، طرح آبیاری اراضی دشت سیستان است. برای حل مشکلات معیشت مردم سیستان و جلوگیری از سیل مهاجرت، به دستور رهبری، اعتباری از صندوق توسعه ملی برای سیستان در نظر گرفته شد. طرح آبیاری اراضی سیستان (آبیاری قطره‌ای با سرعتی عجیب و تنها چند ماه مطالعه)، مطرح و اجرایش از محل این اعتبارات آغاز شد. از بودجه ۸۵۰ میلیون دلاری طرح، ۵۰۰ میلیون دلار به جهاد کشاورزی و ۱۰۰ میلیون دلار به آب منطقه‌ای برای ایجاد زیرساخت‌های انتقال آب از چاه‌نیمه‌ها اختصاص یافته است.

معلوم نیست پس از اتمام این پروژه، منابع لازم برای بهره‌برداری آن وجود دارد یا خیر. روی حق‌آبه‌ای حساب کرده‌ایم که معلوم نیست باشد یا چشم به آسمان دوخته‌ایم که شاید سیلاب به سیستان و بلوچستان سرازیر شود. آنها روی کاغذ نوشته‌اند ۴۰۰ میلیون مترمکعب از حق‌آبه هامون را به اجرای این پروژه اختصاص می‌دهیم، اما یک مطالعه ساده هم نشان می‌دهد که در حال حاضر حق‌آبه، آبی نیست که بتوان روی آن حساب باز کرد. برای اینکه بفهمیم ۸۵۰ میلیون دلار چقدر است، بهتر است آن را با بودجه سال‌های مختلف استان مقایسه کنیم. به‌عنوان مثال بودجه استان در سال ۱۳۹۵، حدود ۶۱۳ میلیارد تومان بوده و قیمت دلار در بودجه آن سال ۳۱۰۰ تومان در نظر گرفته شده است. ۸۵۰ میلیون دلار، ۲۶۳۵ میلیارد تومان است که بیش از چهار برابر بودجه کل استان در سال ۱۳۹۵ است.

و اما اکنون که با گذشت چند سال هنوز مشخص نیست که تکلیف این لوله‌ها چه خواهد شد و در شرایطی که وضع مردم سیستان روزبه‌روز بدتر می‌شود، تصمیم گرفتیم با یکی از کارشناسانی که درباره این امر تحقیقات گسترده‌ای داشته است، صحبت کنیم.

او در ابتدا درباره تحقیقات خود درباره این امر می‌گوید: «موضوع این نیست که هزینه صورت‌گرفته صرف لوله شده است. مسئله این است که این طرح تنها مختص سیستان بوده است؛ به‌دلیل اینکه سیستان شرایط خاصی از نظر توسعه کشاورزی دوران قدیم داشته و به آن انبار غله می‌گفتند. کشاورزی هم به‌دلیل اینکه دشت سیستان حاصلخیز بوده و از رودخانه هیرمند افغانستان سیراب می‌شده، رونق داشته است.»

او ادامه می‌دهد: «پیش از اینکه شرایط کنونی در افغانستان به وجود بیاید و این سدسازی‌ها صورت بگیرد، به‌مرور با توجه به میزان آب‌ ورودی به هامون‌ها از جمله پوزک، صابری و هیرمند سیراب می‌شدند. بعد دوباره یک بار وارد مرز ایران می‌شده و هامون‌ها را سیراب می‌کرده و این سیکل طبیعی آب مجدداً از رودخانه هیرمند در مرز شیراز از ایران خارج می‌شده و خروجی آب در افغانستان در گودی معروف به گود «زره» تخلیه می‌شده است. این داستان مربوط به سال‌ها پیش است که هامون ۱۷ میلیارد متر مکعب آب را به دشت سیستان می‌ریخت.»

فصیحی تصریح می‌کند: «بنابراین سدسازی‌ها در افغانستان که طی ۵۰ سال گذشته شروع شد و بعد هم آغاز توسعه در ایران، موجب شرایط کنونی شده است. در حقیقت طرح موسوم به طرح ۴۶ هزار هکتاری برای توسعه اراضی کشاورزی در سیستان با استفاده از پمپاژ آب در لوله با این هدف که آب در کانال‌های سنتی که در سیستان جریان داشته هدر می‌رود، تبخیر می‌شود و…، آغاز شد. این طرح چندین سال قبل حداقل اوایل دهه ۹۰ با ۸۵۰ میلیون دلار بودجه از صندوق ذخیره ارزی کلید خورد. در نهایت این طرح اجرا شد؛ البته با مشکلاتی که داشت. منتها چند مشکل وجود داشت، اول اینکه ۴۰۰ میلیون متر مکعب تخصیص از چاه‌نیمه‌هایی داشت که از رودخانه هیرمند از سمت افغانستان تغذیه می‌شد.»

او ادامه می‌دهد: «این ۴۰۰ میلیون متر مکعب محقق نشد؛ زیرا این طرح ایراد داشت. این طرح نظامات سنتی است. در عین حال که نظامات سنتی؛ آب، آبیاری، نظامات بهره‌برداری آب، انتقال آب و کانال‌ها را در منطقه سیستان از بین برد، آبی هم به اینها در محدوده‌ای که مفید باشد، تحویل نداد.»

فصیحی بیان می‌کند: «این طرح با مسائل بسیار زیادی روبه‌رو شد و از جمله اتفاقی که افتاد، این بود که مجبور شدند آب را با پمپاژ و… به بهره‌برداری برسانند، ولی مشکلات آن همچنان پابرجاست و عملاً این سرمایه‌گذاری یا بدون بازده است یا بازدهی را که باید داشته باشد، ندارد. به این دلیل که منبع اصلی آب آن اصلاً وجود ندارد و اکنون هیرمند به‌طور کامل خشک شده و سد کمال‌خان، دیگر آخرین میخ بود بر تابوت هیرمند و حالا هر آبی که از بالادستی هیرمند بیاید، منحرف می‌شود و به افغانستان می‌رود. البته از این طرح‌ها باز هم در افغانستان داشته‌ایم، مثلاً طرح نیم‌لوله که سال‌های سال در دهه ۸۰ اجرا شد و ۱۶۰۰ میلیارد تومان بودجه داشت که در نهایت نیمه‌کاره رها شد و اکنون در حال دفن‌شدن زیر شن است.»

از او سؤال می‌کنیم که اصلاً چرا این طرح‌ها اجرا می‌شوند؟ پاسخ می‌دهد: «روی کاغذ بخش‌های مختلفی این طرح‌ها را تعریف می‌کنند؛ یعنی جهاد کشاورزی متولی تأمین آب نیست، ولی این طرح در جهاد کشاورزی تعریف شده است‌. جهاد کشاورزی می‌گوید وزارت نیرو آب را به من تحویل می‌دهد. وزارت نیرو هم طی یک فرایندی روی کاغذ پذیرفته که ۴۰۰ میلیون به جهاد تخصیص دهد. در صورتی که آب روی زمین به‌دلیل فرایندهای سیاسی، اجتماعی و… وجود نداشته است. مشکل این است که نظام تعریف پروژه به‌صورت جزیره جدا از هم عمل می‌کنند و این اتفاقی است که در همه جای کشور با آن درگیر هستیم.»

فصیحی ادامه می‌دهد: «مثلاً چند روز پیش طرح انتقال آب بن بروجن افتتاح شد که بیشتر به یک کمدی می‌ماند؛ زیرا قرار است آب از زاینده‌رود جهت شرب و صنعت، به شهرهای مسیر بن تا بروجن در استان چهارمحال و بختیاری که عمدتاً در حوضه آبریز کارون قرار دارند، منتقل شود. یعنی ۴۰ میلیون متر مکعب آب را با سه مرحله پمپاژ جابه‌جا کنند!»

او همچنین درباره علت ماجرا می‌گوید: «دلیل این اتفاق‌ها عدم جامع‌نگری و توجه به یک حکمرانی با وحدت رویه است. حکمرانی آب ما توسط یکسری جزایر تصمیم‌گیری صورت می‌پذیرد که با هم هیچ ارتباطی ندارد. بخش دیگر هم اقتصادی و سیاسی است. پیشرانه‌های طرح‌های انتقال آب در این کشور عقلانی نیست، بلکه اقتصادی و سیاسی است. این پیمانکاران هستند که بیشتر این طرح‌ها را شکل می‌دهند. از طرفی هم نمایندگان مجلس نیز برای کسب رأی دنبال طرح‌های عمرانی در مناطق خود هستند که خب چه چیزی بهتر از طرح‌های آبی. بالاخره مالکیت آب تا حد زیادی با دولت است و تخصیص آن تا حدی می‌تواند با فشارهای سیاسی اتفاق بیفتد. بودجه آن را نیز می‌توانند از ردیف‌های بودجه‌ای تأمین کنند.»

این کارشناس ادامه می‌دهد: «به هر حال مسئله اصلاً اجرا یا خطا در اجرا نیست؛ زیرا اصلاً ممکن است طرح بسیار خوب اجرا شود. مثلاً الان ما خیلی خوب طرح می‌سازیم و خط انتقال آب اجرا می‌کنیم، ولی بدون اینکه جوانب سیاسی و اجتماعی را در نظر بگیریم.»

از او سؤال می‌کنیم که پس برای سیستان چه باید کرد؟ توضیح می‌دهد: «پیچیدگی مسئله سیستان این است که افغانستان از آب به‌عنوان اهرم قدرت استفاده می‌کند و هر دولتی هم که به افغانستان بیاید، به هیچ عنوان اجازه بازیگری در مسائل آب را به ایران نمی‌دهد؛ چون افغانستان یک کشور بن‌بست است و به دریای آزاد راه ندارد و در شرق و شمالش کوهستان‌های هیمالیا قرار دارد. چیزی که به‌عنوان منبع دارد، آب است که خیلی هم نمی‌تواند از آن استفاده کند، زیرا ۶۰ درصد این کشور کوهستانی است و امکان توسعه ندارد و زیرساخت‌های آن بسیار ضعیف است و حتی برق هم ندارد. توسعه در آنجا آن‌قدر ضعیف بوده که زابل با تهران ۴۰ سال فاصله توسعه دارد و حتی شهر زرنج با زابل هم ۴۰ سال فاصله دارد. شهر زرنج در افغانستان با وجود منابع آبی بسیار این کشور، حتی یک شبکه آب آشامیدنی درست و حسابی ندارد و مردم آن یک تانکر پنج هزار بیتی آب را با پنج تا هفت دلار می‌خرند. به همین جهت در افغانستان شرایط اصلاً به ‌گونه‌ای نیست که بتوان از مشارکت صحبت کرد.»

فصیحی ادامه می‌دهد: «تنها اتفاقی که می‌تواند برای سیستان بیفتد، این است که ما یک سیاست‌گذاری جامع در زمینه آب‌های مرزی خود داشته باشیم. مسئله سیستان باید به‌طور جامع و در یک بسته سیاستی کامل شامل راه، گمرک، ترانزیت برق، تبادل آب، مهاجران و… در نظر گرفته شود. ولی با این عقلانیتی که امروز در سیاست‌گذاری در وزارت نیرو و سطح سیاست‌گذاری کشور وجود دارد، امکان حل آن نیست و اصلاً برای آن فکری نمی‌شود.»

وی تصریح می‌کند: «بنابراین بخشی از راه‌حل اقتصادی است. سازوکارهای ایجاد ارزش که مثلاً ما در این طرف مرز از سمت ایران کارهایی انجام دهیم و منابع از سمت افغانستان تأمین شود، به نحوی که افغان‌ها مجبور شوند برای آن سازوکار ایجاد ارزش، آب را به سمت ایران آزاد کنند؛ چون الان تمام آب از سمت آنها کنترل شده و هر زمان که بخواهند دریچه را باز و آب را به سمت ایران آزاد می‌کنند که البته هیچ‌وقت دوست ندارند این کار را انجام دهند. متأسفانه افغانستان ما را به‌طور کامل به بازی گرفته است. همین چند روز پیش وزیر آب آنها به ایران آمد و بدون اینکه کلمه‌ای درباره آب حرف بزند، به نمایشگاه برق رفته و درباره قیمت آن با ما چانه‌زنی کرد؛ بنابراین با اینکه ما لوله‌ای از آن طرف بکشیم و پولی بدهیم مشکل حل نمی‌شود، مسئله بسیار پیچیده است. حل این مشکلات به افراد باهوش، دلسوز و وطن‌پرست نیاز دارد که در این زمانه باید با چراغ و ذره‌بین به‌دنبال آنها گشت.»

سؤال می‌کنیم که آیا در این پروژه تخلف مالی هم صورت گرفته است؟  او پاسخ می‌دهد: «اصلاً فرض را بر این بگذارید که هیچ تخلفی نشده، ولی تمام این پول هدر رفته است. مانند این است که روزانه بدون هدف اسنپ بگیرید و در شهر دور بزنید. اگر قرار بود این پروژه موفق باشد، ۴۰۰ هزار نفر از سیستان به استان‌های شمالی مهاجرت نمی‌کردند. سیستان دارد زیر گردوغبار دفن می‌شود؛ به این دلیل که ما جامع‌نگری را که باید، نداشته‌ایم. صرفاً فکر می‌کردیم آبی تا مادام‌العمر می‌آید. البته معاهده‌ای با افغانستان داریم که هیچ‌گاه به آن عمل نمی‌شود.»

او ادامه می‌دهد: «اکنون هر طرح سیاسی، اقتصادی و کشاورزی‌ای اجرا شود، زیر شن دفن می‌شود. اکنون اولویت سیستان شُرب نیست، محیط زیست است. تا زمانی که سه میلیون مترمکعب آب وارد هامون‌ها نشود، سیکل باد شن و آب دوباره به جریان نیفتد و بادهای ۱۲۰روزه احیا نشوند که رسوب را به دشت سیستان می‌آوردند و از طرفی باد خنک را به منطقه پمپاژ می‌کردند و دمای منطقه را متعادل می‌کردند؛ این غبار همچنان در منطقه سیستان باقی می‌ماند؛ غباری که گاه سه هزار نفر را به بیمارستان می‌فرستد. تا زمانی که هامون‌ها احیا نشوند، سیستان روی خوش نمی‌بیند.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.